قارن

شعر و ادبیات فارسی و تبری(مازندران)

قارن

شعر و ادبیات فارسی و تبری(مازندران)

آخرین مطالب

۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کدخدا» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

کبل خاتون

تقدیم به مادرعزیزم خاتون
1. بِی یِم بیرم تِه دستا کِبل خاتون         
خُوش هادم آی تِه چشما کبل خاتون
2. هِنیشیم کُرسی بِن تِه دست بَیرم         
ته باوُری قصه بیستا کبل خاتون
3. سِواحی شی وجین کاردی تیناری           
ته همرا نون وهوکا کبل خاتون
4. نِماشون سَر شی اَسیو دلو او یاردی     
نِقاره زوو ، وَک هر جا، کبل خاتون
5. ته دست زخمی بِیه ، پنبه زمین سَر       
 پیله زُو اَی تِه لینگا کبل خاتون
 6. قدیما رسم بِیه دنون طلایی         
ته دندون عاریه پیدا، کبل خاتون
7. کُولی کاردی تِلا و تَشنی یکجا        
وِلَق زوُو کِرک وسیکا کبل خاتون
8. انارچوُک چوُک پَتی مِدبخ، بگردم          
همه سِر(سیر) و تِه وشنا کبل خاتون
9. هَلی ترشی زُویی سبزی پِلا لا     
سیکا یِشتی وِنه لا کبل خاتون
10. کَئی پِلا و نیمرو، ترشی وینگوم     
خودت موندستی ناشتا کبل خاتون
11. تِه کشور بوُرده مش رمضون دنبال      
رضا و ممدلی  جا کبل خاتون
 12. بِواره نور ماریه قبرِ صد بار      
هادیم صلوات پک فا کبل خاتون
13. بَشسُتی اَلیجه دَره رَجه سَر     
 با چارقد کئو میرکا کبل خاتون
14. ماه رمضونا بُونی قرآن به کشه         
ته خوبی بیه کوفا کبل خاتون
15. تِه تن رازقی بُو دارنه ، تِه کَشه   
بَخواسم تا به اِفتا کبل خاتون

شعر: کدخدا- نظرنژاد

1. بیایم دست هایت را بگیرم کربلایی خاتون و بوسه بر چشم های تو بزنم
2.با هم بشینیم زیر کرسی و  و تو  آرام  از گذشته ها قصه برایم بگویی
3. صبح زود میرفتی برای ویجین تنهایی و همراهت هوکا (ابزار کشاورزی ) و نان بود
3.غروبا میرفتی از رودخانه آب میاوردی در حالی که همه جا غورباغه ها برایت آواز می خواندند
6. قدیم ها داشتن دندون طلا نشانه پولداری بود رسم بود اما دندون مصنوعی از دهانت پیدا بود
8. دست هات از کار در زمین پنبه زخمی می شد و پاهات پیله می بست
7. داخل لانه می کردی خروس و مرغ ها را و قتی سرو صدا می کردند مرغ و اردک ها
8. خورشت انار چوک چوک درست میکردی داخل آشپزخانه فدای تو بشوم  -همه سیر می شدند ولی تو گرسنه می ماندی
9. لای پلو سبزی ترشی آلوچه می ریختی گوشت اردک را لای پلو میگذاشتی
10. کدو پلو و نیمرو درست می کردی با ترشی بادمجون ولی خودت نمیخوردی برای اینکه ما بخوریم
11. مادرت کشور و پدرت رمضون از دست داری و داغدار رضا و محمدعلی برادرت شدی
12.قبر عمه ماریه را نور ببارد صد بار و برایش صلوات پشت سرش بفرستیم
13. پارچه پشمی راه راه (الیجه) را شستی و روی بند آویزان کردی با آن روسری که رنگ مروارید آبی است
14. ماه رمضون که میشه قران به بقل می شی و ازش جدا نمیشی ثواب های تو به اندازه کوه شده است
15. تنت بوی گل رازقی را می دهد  در آغوش تو بخوابم تا زمانی که  آفتاب طلوع کند

برگردان به فارسی: کدخدا

  • روح اله نظرنژاد
  • ۰
  • ۰

روجا


تِه بُوری روجا ر سُو کمبه امشو
ونوشه لینگ رج بو کمبه امشو
بادی رِ نال سر بکوشتی بوردی
بی ته با غم حسنو کامبه امشو
شعر:کدخدا

برگردان به فارسی:
تو بروی ستاره را امشب روشن میکنم
جای پای بنفشه ها را بو می کنم
فانوس رو ایوان را خاموش کردی رفتی
بدون تو در دریای غم شنا میکنم
کدخدا_نظرنژاد


  • روح اله نظرنژاد
  • ۰
  • ۰

لوش

لوش ( در چوبی باغ )
سوچو ونوشه ر باز بهیته دوش
تره کامبه دلاله ،حرف هاکان گوش
پشت مردم  سفه چین حرف نشنو
یتا گوش در هاکان یتا گوش لوش
#کدخدا_نظرنژاد
برگردان به فارسی
بر روی سوچو ( چوبی که فانوس آویزان میکنند ) بنفشه نشسته است
به تو سفارش میکنم سفارش مرا گوش بده
به حرف کسی که پشت دیگران بد گویی میکند گوش نکن
از این گوش شنیدی از آن گوشت بیرون کن

  • روح اله نظرنژاد
  • ۰
  • ۰

خال قالی زن


خال قالی زن، گو داشته / بالا مَله اَسیو داشته

/ انار و اُنشو داشته / یتا لِتکا لیمو داشته

نا پیه نا راغون خورده / ناهار فسنجون خورده /

کئی پلا نیمرو خورده / زالک زمستون خورده /

پارسال که بُورده بازار / کلوش بَیته چارِ زار  /

همین هفته نِماشون / بورده تا سبزه میدون /

عابر بانک جه پول هایته / یارانه وِ هول هایته /

پارچه چیت بَهیته / کادو دَپیت بهیته /

بَدوته متکا سرکش / پَر بدوته کش به کش /

لحاف کرسی بدوته / خرج عروسی بدوته /

ها پیش پیش و ها کیش کیش / ته گپ زنده مره نیش /

این دنگه و اون دنگه / کدخدا بزّو ونگه /

کیجا تلا نداشته / ریکا قوا نداشته /

کفش و کلاه چه فایده / نَواشه عقل قایده /

خال قالی زن بیمو / بدوشته زرد منگو /

شعر:کدخدا

خال قلی زن=زنِ پسرخاله


https://telegram.me/nazarnezhad_kadkhoda2  


  • روح اله نظرنژاد
  • ۰
  • ۰

من و روجا

چنده خوار من و روجا بواشیم یار
چنده خوشه من و روجا بموندیم خوار
چندروزه ندیمه روجای سوسو رِ
ََلَلِه بیرم بخوندم تا صواحی زار
#کدخدا_
چقدر خوب است من و روجا(ستاره صبح ) یارشویم
چقدر باعث شادی است که من و روجا به سلامت در کنار هم باشیم
چند روزیست که چشمک زدن ستاره (روجا) را ندیده ام
نی بگیرم و تا صبح از دوریش زار زار بخونم
#نظرنژاد_کدخدا

https://telegram.me/joinchat/AZDXsDwAOczLyC2O2Gam6w

  • روح اله نظرنژاد
  • ۰
  • ۰

 

میان زبان تبری و گویش مازندرانی امروز، تفاوت فراوانی وجود دارد آن قدر که مردم امروز مازندران زبان تبری را نمی فهمند. زیرا آن زبان، مربوط به زمان دورتر و مکان گسترده تری از مازندران کنونی است که یک زمانی مازندران فعلی جزء آن بوده است. قدمت تمدن این سرزمین در زمان آمدن آریائیان به ایران نیز فراتر می رود؛ تا به جایی و زمانی می رسد که تپوریان و آماردیان در آن زندگی می کردند. ما نمی‌توانیم تپوریان و آماردیان را فاقد تمدن و فرهنگ بدانیم. زیرا آنچه درباره این مردمان گفته اند حکایت از حضور تمدن و فرهنگ شان است

.
از ادبیات آماردیان و تپوریان، تاکنون چیزی در دست نداریم. امّا در زبان تبری اندکی داریم که برای نوشتن تاریخ ادبیات می تواند مبنای کار محققان قرار گیرد. تقریبا از اواسط قرن ششم به همه مناطق تبرستان مازندران گفته شد. و ما امروز مازندرانی هستیم، نه تبرستانی و گویش ما نیز مازندرانی است.
اشعار کنزالاسرار و اشعار زمان های بعدش را مازندرانی می دانم نه تبری. زیرا میان آن زبان و این گویش آن قدر فرق وجود دارد که من از آن زبان چندان سردر نمی آورم. به نظر می رسد در زمان اقتدار زبان تبری، بعضی از مناطق تبرستان، مازندرانی سخن می‌گفتند.
شعر و ادبِ مازندران را با سابقة دراز تبری می شناسیم، که از این زبان آثارِ زیادی در دست نیست و آن مقدار کم عبارتند از:
1-
نیکی نامه اثر مرزبان به شعر تبری که فقط یک نام از آن باقی است.
2-
مرزبان نامه ( آنچه امروز معروف است ) اثر مرزبان به نثر، به گویش تبری ( به تقلید از کلیله و دمنه) که اصل اثر در دست نیست، فقط در ترجمه باقی است بقیه در ادامه مطلب بخوانید

  • روح اله نظرنژاد