عروض و قافیه
الف ) بخش قافیه :
قافیه :
تعریف شعر : شعر را سخنی موزون و قافیه دار گفته اند .
نظر منطقیان در مورد شعر :
شعر سخنی است خیال انگیز و وجود وزن و قافیه برای شعر ضروری است .
شعر از نظر خواجه نصیرالدین طوسی :
وی وزن را به دلیل خیال انگیز بودن از فصول ذاتی شعر می داند .
تاثیر وزن درشعر :
زیباییِ سحر انگیز می بخشد و آن را شورانگیز می سازد ، اگر وزن شعری را بر هم بریزیم از زیبایی و تاثیر آن در نفوس کاسته می شود .
تاثیر قافیه در شعر :
به زیبایی و خوش آهنگی شعر می افزاید ، گوش را نوازش می دهد ، شادی آور است .
تفاوت حرف و واج :
واج ، صورت ملفوظ حروف ( همان که در آموزش ابتدایی به آن صدا می گویند ) است .
حرف ، شکل مکتوب را گویند .
انواع حروف ملفوظ : مصوت و صامت
مصوت : زبان فارسی دارای سه مصوت کوتاه و سه مصوت بلند است . مصوت کوتاه عبارتند از : -َ ، -ُ ، -ِ مصوت بلند عبارتند از : ( آ ، و ، ی )
صامت : زبان فارسی دارای 23 صامت است .
واژه ی قافیه : واژه هایی است که حرف یا حروف قافیه در آخر آنها مشترک باشد .
حروف قافیه : حرف یا حروف مشترک در آخر واژه های قافیه ( حروف اصلی + الحاقی )
حروف اصلی قافیه : فقط به حروف مشترک قافیه اطلاق می شود بدون حروف الحاقی .
حرف رَوی : آخرین حرف اصلی قافیه را رَوی گویند .
حرف یا حروف الحاقی : حرف یا حروفی هستند که پس از آخرین حرف اصلی کلمه می آیدکه جزء حروف مشترک قافیه اند و رعایت آن لازم است .
حروف الحاقی عبارتند از : شناسه ها ، ضمایر متصل ، پسوندها ، مخفف صیغه های زمان حال بودن ( -َ م ، ی ، یم ، ید ، _ِ ند ) و " ی " در آخر واژه های مختوم به " آ ، و " مثل خدای ، موی
طرز مشخص کردن قافیه شعر : ابتدا ردیف را مشخص می کنیم و بعد حروف الحاقی را و سپس حروف اصلی را
ردیف :
کلمه یا کلماتی است که بعد از قافیه عیناٌ ( از نظر نوشتن و معنی ) تکرار می شود .
قواعد قافیه : قاعده ی 1 و قاعده ی 2
قاعده ی 1 :
هر یک از مصوت های بلند " آ ، و " به تنهایی اساس قافیه قرار می گیرند . ( ما ، تمنا ) و ( جادو ، آهو )
قاعده ی 2 :
مصوت + صامت ( حزین ، همین = ین ) و ( نُو ، درُو = -ُ و )
مصوت + صامت + صامت ( نکاشت ، برنداشت = اشت ) و ( حق پَرست ، دَست = -َ ست )
تبصره :
واژه هایی که به –ِ ( ه بیان حرکت ) یا مصوت " ی " ختم می شوند این –ِ ، ی گر چه جزء حروف اصلی قافیه اند اما الحاقی به شمار می روند . ( بره – تره که خوانده می شود برِ ، ترِ ) ( علی ، منجلی )
-َ لی = حروف قافیه - َل حروف اصلی ( طبق قاعده ی 2 ) " ی " در حکم الحاقی است .
قافیه شدن " کُشت با گَشت " :
این دو واژه قافیه نمی شوند چون مصوت اولی ضمه ( -ُ ) و مصوت دومی فتحه ( -َ ) است . در صورتی این دو واژه قافیه می شوند که به آخر این دو کلمه حرف یا حروفی ( ه ، ی ) الحاق شود . مثل :
( کُشتی ، گَشتی ) یا ( کُشته ، گَشته ) همین طور است دو کلمه ی ( منظَر و تصوُر )
واژه ی " بنده = بندِ و ژنده = ژندِ" قافیه می شود چون کسره ی آخر در حکم الحاقی است .
تبصره :در صورتی پسوند یا پیشوند واژه ی قافیه قرار می گیرند که تکرار نشوند . مثل : " لولیان و روان " پسوند " ان " در لولیان نشانه ی جمع است و در روان نشانه ی صفت حالیه و قافیه کردن این دو کلمه درست است .
اما واژه های " زلفکان و رخان " چون " ان " در هر دو واژه نشانه ی جمع است قافیه کردن آنها نادرست است چون پسوند " ان " تکرار شده است .
جناس تام :
اگر واژه های قافیه لفظاٌ یکسان ولی در معنا متفاوت باشند قافیه درست است . مثل : "روان ، روان " به معنی :" رونده و روح و جان "
قافیه میانی :
شاعران برای غنی تر کردن موسیقی شعر ، گاه در پایان نیم مصرع نیز قافیه می آورند .
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
قافیه درونی :
گاهی قافیه در درون مصرع است یعنی تنها در پایان نیم مصرع یا مصرع نیست .
یار مرا ، غار مرا ، عشق جگر خوار مرا یار تویی ، غار تویی ، خواجه نگه دار مرا
روح تویی ، نوح تویی ، فاتح و مفتوح تویی سینه ی مشروح تویی ، بر در اسرار مرا
ذوقافیتین :
گاهی شعر دارای دو قافیه پایانی است که قافیه ی اصلی در واژه های آخر مصراع هاست .
گزید از غنیمت ظرایف بسی کز آن سان نبیند طرایف کسی
قافیه ی خطی :
قافیه بر مبنای صورت ملفوظ است که هم جنبه ی سمعی دارد و هم جنبه ی بصری مثل : ریز ، خیز
ولی قافیه کردن واژه های : حضیض ، لذیذ ، غلیظ ، مشک بیز و خیز، نادرست است چون شکل خطی آنها از نظر دیداری متفاوت است .
عیوب قافیه :
1- واژه ی " پُر با تَر " چون مصوت اولی ضمه و دومی فتحه است قافیه کردن آنها نادرست است .
2- واژه ی " فردوسی با طوسی " چون " و " فردوسی صامت است و " و " در واژه ی طوسی مصوت بلند است ، قافیه کردن آنها نادرست است .
3- واژه ی " احتیاط با اعتماد " چون حرف آخر آنها متفاوت است قافیه کردن آنها نادرست است
تکرار واژه های قافیه را علمای بلاغت عیب فاحش می شمرند مگر اینکه ابیات شعر از بیست ، سی درگذرد یا قصیده دو مطلع داشته باشد .
صنعت ردالقافیه : تکرار واژه ی قافیه ی مصراع اول در مصراع چهارم را ردالقافیه گویند .
تکرار واژه های غیر بسیط قافیه :
در صورتی که اجزای سازنده ی آنها چندان آشکار نباشد یا میان دو جزء فرقی بتوان نهاد ، رواست .
مثل : " رنجور ، مزدور " و " پاسبان ، مهربان " و " کوهسار ، آبدار و پایدار " و " آب ، گلاب "
ولی اگر اجزای کلمات کاملاٌ شناخته باشد ، تکرار قافیه روا نیست . مثل : " خوب تر ، بد تر " و " زلفکان ، رخان "
نظر نیما یوشیج در مورد قافیه :
اگر قافیه نباشد چه خواهد بود ؟ حباب تو خالی ، شعر بی قافیه ، مثل آدم بی استخوان است . هنر شاعری در قافیه سازی است ...
نظر نیما در مورد ضابطه ی قافیه :
قافیه مقید به جمله ی خود است ، همین که مطلب عوض شد و جمله ی دیگری به روی کار آمد ، قافیه به آن نمی خورد .
قافیه در شعر نو و کلاسیک :
قافیه شعر کلاسیک در آخر ابیات می آید حال آن که در شعر نو بستگی به مطلب دارد و هر مطلب قافیه دار نیست . وقتی شعر حاوی مطالب پراکنده و وصف های جداگانه است یا جنبه ی امری و دعایی دارد ، قافیه را لازم نمی دانند .
شاعران نو پرداز در چه صورتی قافیه را در شعر لازم نمی دانند :
وقتی شعر حاوی مطالب پراکنده و وصف های جداگانه است یا جنبه ی امری و دعایی دارد ، قافیه را لازم نمی دانند .
ب ) بخش عروض :
هجا : یک واحد گفتار است که با هر ضربه ی هوای ریه به بیرون رانده می شود .
انواع هجا :
1- هجای کوتاه : دارای دو حرف ( صامت + مصوت کوتاه ) است با علامت U مثل : نَه = نَ
2- هجای بلند : دارای سه حرف ( صامت + مصوت کوتاه + صامت = نَر ) ، ( صامت + مصوت بلند = ما ، با ) است با علامت –
3- هجای کشیده : دارای چهار یا پنج حرف ( صامت + مصوت کوتاه + صامت + صامت = نَرم ) ( صامت + مصوت بلند + صامت + صامت = پارس ) است با علامت – U مثل : نَرم ، پارس ،
تبصره :
1- امتداد هر مصوت بلند دو برابر مصوت کوتاه است و در وزن شعر دو حرف به حساب می آید .
2- " آ " در خط ، برابر است با همزه و مصوت بلند " آ " لذا سه حرف به حساب می آید .
3- " آ ، و ، ی " وقتی دومین حرف هجا باشند مصوت بلند هستند و دو حرف به حساب می آیند . مثل : سود ، کار ، دید ولی در کلمات " وام ، قول ، سیل یاد " ، ( و ، ی ) صامتند .
قواعد تقطیع :
در تقطیع اشعار به ارکان عروضی مراعات نکات زیر امری ضروری است :
1 – درعمل تقطیع حروف ملفوظ دارای درجه ی اعتبار است نه حروفی را که بر روی کاغذ نوشته می شود
2- امکان حذف همزه : هر گاه قبل از همزه آغاز هجا حرف صامتی بیاید همزه را می توان حذف کرد چون با حرف قبل و بعد خود یک جا تلفظ می شود . مثل : در آب = د - راب
3- حرف مشدد ( ّ ) در تقطیع دو بار به حساب می آید . معلّم = معللم
4- تنوین : چون مکتوب نیست نون ساکن می گذارند . مثلاً = مثلن
5- نون ساکن بعد از مصوت بلند( آ – او – ای ) حذف می شود . کاروان = کاروا
6-چنان چه این ( ن ) به هجای بعد منتقل گردد در این هجای جدید چون بعد از مصوت بلند قرار نمی گیرد به حساب
می آید .
7- انواع واو :
الف ) واو بیان ضمه : به هنگام تقطیع حذف می شود و حرف ماقبل خود را مضموم می کند .مثل : چون – چو -دو ( عدد )- تو - خود = چُن – چُ – دُ – تُ – خُد
ب ) واو عطف ) هر گاه میان دو کلمه قرار گیرد حرف ما قبل آن را مضموم می شود و واو حذف می شود . راه و چاه = راهُ چاه . گاهی واو عطف ملفوظ است و در تقطیع به حساب می آید . سر وَ سینه
ج ) واو معدوله ) واوی که نوشته می شود ولی خوانده نمی شود از تقطیع حذف می شود . خواهر = خاهر
8- های غیر ملفوظ چون به تلفظ در نمی آیداز تقطیع حذف می شود و حرف ما قبل آن مکسور می شود .
که – چه – آهسته = کِ – چِ – آهستِ
9- کلماتی که واو با کرسی همزه ( ء ) دارند به صورت ( ع ) تلفظ می شود . مئودًب = معددب
10 – هجای پایان مصراع چه کوتاه باشد چه کشیده همیشه بلند به حساب می آید . باد = -
11- در کلمات بسیطِ ( ساده ) فارسی هیچ گاه مصوت بلند ( ای – i ) قبل از ( ی - y ) قرار نمی گیرد پس کلماتی نظیر گیاه – سیاه را چنین می نویسیم : ( گِ – یاه ) - ( سِ – یاه ) یعنی هجای اول با کسره تلفظ می شود.
( بیا = بِ – یا ) – ( روحانیون = رو – حا – نِ – یون ) – ( زیاد = زِ – یاد ) – بیاموز = بِ – یا – موز )
وزن شعر : عبارت است از نظمی در اصوات گفتار مثل وزن شعر فارسی که بر مبنای کمیت هجاها است .
عروض : علمی است که قواعد تعیین اوزان شعر ( تقطیع ) و طبقه بندی اوزان را ، از جنبه ی نظری و عملی به دست
می دهد .
واحد وزن : در شعر فارسی مصراع است و در شعر عرب بیت است .
قواعد تعیین وزن :
1- درست خواندن و درست نوشتن ( استفاده از خط عروضی ) 2- تقطیع هجایی 3- تقطیع به ارکان 4- اختیارات شاعری
تقطیع هجایی : مشخص کردن هجاهای شعر اعم از کوتاه ، بلند و کشیده است .
تقطیع به ارکان :
هجاهای هر مصراع را سه تا سه تا یا چهار تا چهار تا یا چهار تا سه تا بر اساس نظمی که دارند جدا می کنیم
ارکان عروضی :
وقتی اجزای شعری را به اجزای چهارتا چهار تا یا سه تا سه تا یا چهار تا سه تا که نشان دهنده ی نظم آنها باشد ، جدا کردیم نام معادل آنها را می آوریم .
ارکانی که در آغاز و میان و پایان مصرع می آیند :
الف ) ارکانی هستند که هجای آخر آنها بلند باشد مثل : فاعِلاتُن = ( فا - ، ع U ، لا - ، تُن - ) مُفتَعِلُن = ( مُف - ، تَ U ، عِU ، لُن- ) مَفاعیلُن = ( مَ U، فا- ، عی- ، لُن- )
ب ) ارکانی که در آخر مصرع قرار نمی گیرند . آخرین هجای هر یک از این ارکان کوتاه است .
مثل : فاعِلاتُ = ( فا- ، عِU ، لا- ، تُ U) مفعولُ = ( مَف- ، فu ، عو- ، لُu ) مفاعلُ = ( مَ u، فا - ، عِu ، لُ u )
ج ) ارکانی که فقط در آخر مصراع قرار می گیرند . مثل : فَعَل = ( فَu ، عَu ، لu ) فَع = ( فَع- )
بَحر : بر وزن شهر به مفهوم دریاست . چون موسیقی دارای دستگاه گوناگونست در وزن اشعار فارسی نیز دستگاه متفاوتی است که به هر یک از این دستگاه ها بحر نامیده می شود . مانند بحر هَزَج – رَجَز – مُتِقارِب – رَمَل
سالم : اگر ارکان بیتی به صورت ( توالی )کامل تکرار شود و هیچ گونه زحافی نداشته باشد سالم می گویند .
زَحاف : وزنی که از اجزای غیر سالم تشکیل شده باشد بحر غیر سالم یا مزاحف گویند .
مُثَمًن : اگر ارکان مصرعی چهاررکنی باشد با مصرع بعدش مجموعا هشت رکن می شود که به آن مُثَمًن گویند .
مُسَدًس : اگر ارکان مصرعی سه رکنی باشد با سه رکن مصرع بعدی شش رکنی می شود که به آن مسدس می گویند .
بحور رایج در شعر فارسی : ( رَمَل – مُتِقارِب – هَزَج – رَجَز )
الف ) بحر رَمَل :
از تکرار فاعِلاتُن به دست می آید.
زحاف رایج بحر رَمَل :
1- فَعَلاتُن : حذف حرف دوم فاعلاتن است که نام آن مَخبون است.
2- فَعَلاتُ حذف حرف دوم و آخر فاعلاتن است که نام آن مَشکول است .
3- فاعِلُن : حذف حرف پنجم و ششم فاعلاتن است که به آن مَحذوف گویند.
4- فَعَلُن : حذف دوم و پنجم و ششم از فاعلاتن است که به آن مَقصور گویند .
اوزان رایج بحر رَمَل :
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن = بحر رَمَل مثمن سالم
فاعلاتُن – فاعلاتن – فاعلن = بحر رمل مسدًس محذوف
فَعَلاتُ فاعِلاتُن فعلاتُ فاعلاتُن = بحر رمل مثمًن مشکول
فَعَلاتُن فَعلاتُن فَعَلُن + بحر رمل مسدًس مَخبون مقصور فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فعلن = بحر رمل مُثَمًن مقصور
ب )بحر مُتِقارِب : از تکرار فَعُولُن به دست می آید .
زحاف رایج بحر مُتِقارِب :
1- فَعول : حذف حرف آخر فعولُن است که به آن مقصور گویند .
2- فَعَل : حذف حرف سوم و پنجم فعولُن است که به آن محذوف گویند .
اوزان رایج بحر مُتِقارِب :
فَعُولُن فعولن فعولن فعولن = بحر مُتِقارِب مُثَمًن سالم
فَعُولُن فعولن فَعَل = بحر متقارب مُسَدًس محذوف
فعولن فعولن فعول = بحر متقارب مُسدًس مقصور
ج )بحر هَزَج :
از تکرار مَفاعیلُن به دست می آید .
زَحاف رایج بحر هَزَج :
1- مَفاعیلُ : حذف حرف آخر مفاعیلن است که به آن مَکفوف گویند .
2- مَفعولُ : حذف حرف اول و آخر مفاعیلن است که فاعیلُ می ماند و تبدیل به مَفعولُ می شود و به آن اَخرَب گویند.
3- مَفاعِلُن : حذف حرف پنجم مفاعیلُن است که به آن مَقبُوض گویند .
فَعولُن حذف دو حرف آخر مفاعیلن است که مَفاعی می ماند تبدیل به فَعولُن می شود که به آن مَحذوف گویند .
4- مَفاعیل : حذف حرف آخر مفاعیلن با سکون لام که به آن مَقصور گویند .
اوزان رایج بحر هَزَج :
مفاعیلن مفاعیلن فعولن : بحر هَزَج مُسَدًس محذوف
مفعولُ مفاعیلُن مفعول مفاعیلن : بحر هزج مُثَمًن اَخرَب
مفاعیلُن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن : بحر هزج مثمًن سالم
مفعول مفاعِلُن فعولُن : بحر هزج مُسدًس مَکفوف محذوف
مَفعولُ مفاعیل مفاعیل فعولن : بحر هزج مثمن اخرب مکفوف
د ) بحر رَجَز :
از تکرار مُستَفعِلُن تشکیل می شود .
زحاف رایج بحر رَجَز :
مُفتَعِلُن : حذف حرف چهارم مُستفعلُن که مُستَعِلُن می ماند که تبدیل به مُفتَعِلُن می شود که به آن مَطوی گویند .
مَفاعِلُن : حذف حرف دوم مُستفعلُن است که مُتَفعِلُن می ماند تبدیل به مَفاعِلُن می شود و به آن مَخبون گویند .
اوزان رایج بحر رَجَز :
مُستَفعِلُن مستفعلن مستفعلن مستفعلن : بحر رَجَز مُثَمًن سالم
مُفتَعِلُن فاعِلُن مفتعلن فاعلن : بحر رجز مثمًن مَطوی مخبون محذوف
مُفتَعِلُن مفاعِلُن مفتعلن مفاعلن : بحر رجز مثمًن مطوی مخبون
اوزان دوری :
از ارکان متناوب درست می شود نه از تکرار یک رکن. و به قرار زیر است :
1- مُفتَعِلُن فاعِلُن 2- مَفعولُ فاعِلاتُن 3- مَفعولُ مَفاعیلُن 4- مَفاعِلُن فاعِلُن
بحر مضارع : از مَفاعیلُن فاعِلاتُن ( مَفعولُ فاعِلاتُن ) : بحر مُضارع اَخرَب
زحاف بحر مضارع رجوع شود به بحر هَزَج و رَمَل
اختیارات شاعری : 1- اختیارات زبانی 2- اختیارات وزنی
اختیارات زبانی : تسهیلاتی در تلفظ، برای شاعر فراهم می سازد تا به ضرورت وزن از آن استفاده کند بی آن که موجب تغییری در وزن بشود و عبارتند از :
1- امکان حذف همزه :
در فارسی اگر قبل از همزه ی آغاز هجا ، حرف صامتی بیاید ، می توان همزه را حذف کرد .
مثل : از این ، ( اَ ، زین ) در آب ( دَ ، راب )
2- تغییر کمیت مصوت ها : شاعر اختیار دارد به ضرورت وزن مصوت های کوتاه را بلند و مصوت های بلند را کوتاه تلفظ کند.
الف ) بلند تلفظ کردن مصوت های کوتاه : مثل : کسره ی اضافه ( -ِ ) ، " و " ضمه ( -ُ ) ، فتحه ( _َ ) که تنهاغ در آخر کلمه ی " نَه " می آید و کم اتفاق می افتد .
ب ) کوتاه تلفظ کردن مصوت های بلند :
هر گاه پس از کلمات مختوم به مصوت های بلندِ ( و ، ی ) مصوتی بیاید شاعر اختیار دارد که مصوت های بلند ( و ، ی ) را کوتاه تلفظ کند تا کوتاه به حساب آید .در این صورت میان دو مصوت ، صامت ( ی ) قرار می گیرد که به آن " ی " میانجی می نامند . آرزویی = آ U،ر - ، زو – ( U ) ، یی –
تبصره ی 1 :
" و " در کلمات تک هجایی مانند : مو ، رو ، بو ، جو و غیره هیچ گاه کوتاه نمی شود اما در کلمه ی " سو " در حال اضافه ممکن است کوتاه شود .
مثال برای مصوت بلند " ی " : ی + ی وقایه + مصوت راستی آموز = را ، س ، تی ، یا ، موز
تبصره ی 2 :
اگر مصوت بلند " ی " در میان کلمه ای ساده یا با پسوند یا پیشوند یا ضمیر متصل باشد قاعده " ب " ( کوتاه تلفظ کردن مصوت بلند ) صدق نمی کند زیرا مصوت " ی " در این مورد همیشه کوتاه تلفظ می شود و اختیاری نخواهد بود .
مثلا در کلمه ی زیاد ( زییاد ) = ( U - U) حِیَل = ( U - ) بیاموز ( U - - U )
اختیارات وزنی :
امکان تغییرات کوچک در وزن را به شاعر می دهد که گوش فارسی زبانان آن ها را عیب نمی شمارند.
انواع اختیارات وزنی :
1- بلند بودن هجای پایان مصرع : هجای آخر چه کشیده چه کوتاه باشد ، بلند به حساب می آید .
2- به جای فَعَلاتُن ( u ، u ، - ، - ) اولِ وزن می توان فاعِلاتُن ( - ، u ، - ، - ) آورد یعنی هجای کوتاه اولِ u u را به هجای بلند تبدیل کنیم اما عکس آن امکان پذیر نیست .
3- اِبدال : شاعر می تواند به جای دو هجای کوتاه میان مصرع ، یک هجای بلند بیاورد یعنی به جای uu- ( فَعَلُن ) می تواند – ( فَع لُن ) بیاورد. این اختیار زمانی روی می دهد که تعداد هجای مصرعی کم تر از مصرع دیگر باشد . این اختیار در دو هجای ماقبل آخر بسیار رایج است .
در این اختیار به جای مُفتَعِلُن ، فَعَلاتُن ، مُستَفعِلُ می تواند " مَفعولُن " بیاید .
4- قلب : به ضرورت وزن می توان یک هجای بلند و یک هجای کوتاه کنار هم را جا به جا کرد یعنی به جای – u می توان u – آورد یا بر عکس . این اختیار در مُفتَعِلُن ( - u u - ) و مَفاعِلُن ( u-u - ) رخ می دهد .
اوزان هم گروه :
اوزانی که از نظر نظم میان هجاهای کوتاه و بلند یکسان باشند اوزان هم گروه می نامند .
اوزان شعر فارسی سه نوع است :
1- اوزانی که شاعران به آنها شعر سرودند که متجاوز از 250 تاست .
2- اوزانی که عروضیان خود برای آنها شعری به عنوان مثال آورده اند .
3- اوزانی که برای آنها مثال آورده نشده است .
اوزان دوری یا متناوب :
وزنی است که هر مصرع آن از دو قسمت تشکیل می شود و قسمت دوم ، تکرار قسمت اول است . هر نیم مصرع در حکم یک مصرع می باشد .
مشخصات اوزان دوری :
1- بعد پاره ی اول هر مصرع وقفه یا مکثی بالقوه یا بالفعل هست .
2- از ارکان متناوب درست می شود نه از تکرار ارکان
3- هجای پایانی نیم مصرع اول همیشه بلند است اما به جای آن می توان کشیده یا کوتاه آورد
4- هجاهای هر مصراع زوج است و معمولا هفت یا پنج هجا دارد .
پرکاربرد ترین اوزان دوری :
1- مُفتَعِلُن فاعِلُن 2- مفعولُ فاعِلاتُن 3- مفعولُ مَفاعیلُن
اوزان مثنوی :
1- فَعولُن فعولن فعولن فَعَل وزن حماسی و رزمی است و مناسب پند و اندرز مثل : شاهنامه ، بوستان
2- مفاعیلُن مفاعیلن فعولُن مناسب داستان های عاشقانه است . مثل : ویس و رامین ، خسرو و شیرین
3- فاعِلاتُن فاعلاتن فاعِلُن مناسب مضامین پند آمیز و عارفانه است . مثل : منطق الطیر و مثنوی
4- مُفتَعِلُن مفتعلن فاعِلُن مناسب پند و حکمت است . مثل : مخزن الاسرار نظامی
5- فَعَلاتُن فعلاتن فَعَلُن مناسب مضامین پند آمیز و عرفانی است . مثل : سبحه الابرار جامی
6- مفعولُ مَفاعِلُن فَعولُن مناسب مضامین عاشقانه است . مثل : لیلی و مجنون نظامی و مجنون و لیلی جامی و هاتفی و تحفه العراقین خاقانی
وزن شعر فارسی :
به سبب ثابت بودن کمیت مصوت های بلند و کوتاه در زبان فارسی به ناچار کَمّّی است .
اوزان شعر رسمی :
الف ) اوزانی که مبتنی بر نظم و تساوی هجاها در هر مصرع شعر است .
ب ) اوزانی که در آن ها نظم میان هجاها هر مصرع رعایت می شود اما طول مصراع ها یکسان نیست .
اوزانی که در آن ها نظم میان هجاها هر مصرع رعایت می شود اما طول مصراع ها یکسان نیست بر سه نوع است :
1- وزن در قالب مستزاد : مستزاد شعری است که در پایان هر مصراع آن مصراع کوتاهی می آید . این مصراع های کوتاه با هم هم وزن هستند .
2- بحر طویل : شعری است که هر مصراع آن از تکرار تعدادی نامعین ارکان عروضی فَعَلاتُن یا مَفاعیلُن ساخته می شود .
3- وزن نیمایی : شعری است که طول مصراع های آن مساوی نسیت و جای قافیه در آن مشخص نیست . در این وزن مصراع جایی تمام می شود که کلام خاتمه یابد یا نفس تازه کردن یا تاکید و غیره لازم باشد .
تکیه : برجستگی هایی که به یک هجای کلمه داده می شود که باعث می شود برجسته تر تلفظ شود تکیه سبب تفاوت معنایی می شود . مثل : ولی به معنی اما و سرپرست
انواع وزن شعر فارسی :
1- وزن کَمّی : اساس آن مبتنی بر نظم هجاهای بلند و کوتاه در مصراع های یک شعر است . مثل : وزن شعر فارسی ، عربی ، سانسکریت و یونانی قدیم
2- وزن ضربی یا تکیه ای : اساس این وزن فقط بر تساوی تعدادتکیه ها در هر مصراع شعر قرار دارد و تعداد هجاهای مصرا ها ممکن است تغییر کند . خاص زبان هایی است که در آنها هجای تکیه دار اصل است . مثل : وزن شعر انگلیسی قدیم و آلمانی
3- وزن آهنگی : خاص زبان هایی است که زیر و بمی در کلمه ی یک هجایی باعث تغییر معنی می شود . مثل : وزن شعر چینی و ویتنامی
4- وزن عددی : در آن فقط تساوی تعداد هجاهای هر مصراع معتبر است . خاص زبان هایی است که کوتاه و بلند بودن مصوت ها و تکیه و زیر و بمی هیچ نقشی ندارد . مثل : وزن شعر زبان های فرانسوی و ژاپنی
5- وزن ضربی – هجایی : که در آن هم تعداد تکیه ها حساب می شود و تعداد هجاها مثل : وزن شعر انگلیسی امروز
6-زیر و بمی : این گونه است که اگر کلمه ای یک هجایی را زیر تلفظ کنیم یک معنی می دهد و اگر بم تلفظ کنیم معنی دیگر . وزن شعر چینی بر پایه ی زیر و بمی یعنی آهنگی است .