قارن

شعر و ادبیات فارسی و تبری(مازندران)

قارن

شعر و ادبیات فارسی و تبری(مازندران)

آخرین مطالب

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

رسمی نباش پیش من ... اینجا اداره نیست

قلبم سند به نام تو خورده ، اجاره نیست


شاید گناه می شود این بوسه ها ولی

آنجا که عشق امر کند ، هیچ چاره نیست


عشق نهفته در دل " من دوست دارمت "


ما بین صد هزار نهاد و گزاره نیست


تا نور آسمان منی در کنار تو

یک ذره احتیاج به ماه و ستاره نیست


در چشم هات عشق نفس می کشد ولی

ابراز دوستی که به ایما اشاره نیست


با بوسه هات کار دلم را تمام کن ..


" در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست "


حانیه دری

  • روح اله نظرنژاد
  • ۰
  • ۰

نقد غزل امروز

 

نگاهی گذرا به جریان غزل جوان در دهه هفتاد
 

از غزل امروز تا غزل بی فردا
 

عباس تربن
 

غزل نو،  غزل فرم، غزل پست مدرن.... اینها عناوینی است که در سالهای اخیر بر سر زبان ها افتاده و به درست یا غلط، به دسته ای از غزل های موجود اطلاق شده است. غزل، قالبی که همچون دیگر قالب های کلاسیک همواره شائبه محدودیت و گریزناپذیری از چارچوبی از پیش مشخص و دست و پاگیر درباره اش وجود داشته، طی ده- پانزده سال اخیر در معرض نوآوری و جسارت شاعران معدودی قرار گرفته که با وجود مخالفت و جبهه گیری غزلسرایان نام آشنا، نهایتا موفق به پوست اندازی و یافتن چهره و هویتی متفاوت از قبل شده است. بی اینکه قصد ارزشگذاری داشته باشیم، باید قبول کنیم که غزل امروز دیگر غزل دهه۶۰ نیست. منشا این تغییر را شاید بتوان به اوایل دهه۷۰ مربوط دانست ،  زمانی که شاعرانی جوان سعی کردند مجددا دست به تعریف این قالب در شعرهایشان بزنند و از هنجارهای معمول آن زمان، عدول ورزیدند. از برجسته ترین این شاعران شاید بتوان به محمد سعید میرزایی اشاره کرد. شاعری که در سال 76 با چاپ مجموعه غزلی متفاوت درها برای بسته شدن آفریده شد موجی از تایید و مخالفت را در جامعه غزل برانگیخت. جز او نیز شاعرانی بودند که گام هایی در نو کردن غزل برداشته باشند اما این گام ها معمولا منحصر به تک شعرها یا چند شعر معدود بود. طبیعی است که با تولد نگاهی تازه به غزل، بسیاری از شاعران جوان به تقلید از شعرهای شاعران نوگرا، به سرودن در این قالب بپردازند. این تقلیدهای ناآگاهانه و محض، متاسفانه منجر به این شده که شاعران جوان بیشتر به هنرنمایی و هماوردطلبی در این قالب بپردازند و هیچ گاه دست به کشف خود، حرف ها و قوه خلاقشان نزنند. اینکه چه شعرها پس از شعرهای احمد شهدادی و حسن صادقی پناه، به سارای معروف افسانه سبلان تقدیم شد و چه بسیار شعرها که پس از شعر صدا زکالبد تن به در کشید مرا ی سید رضا محمدی سروده شد، از این دست تقلیدهای ناآگاهانه است. این مدگرایی را شاید بتوان از بزرگترین آفت های حرکت های تازه دانست. چرا که معمولا در حد تقلید صرف که درغزل به شکلی جدی با آن مواجه هستیم باقی می ماند و مخاطبان این قالب، تنها با طیف وسیعی از شعرهای شبیه هم مواجه می شوند که مدام مضامین،  تصاویرو تعابیر مشابهی را تکرار می کنند. در این یادداشت سعی می کنیم به بخشی از ویگی های عمومی غزل جوان امروز اشاره کرده و نقش آنها را در تقویت یا تضعیف شعریت شعرها مورد بررسی قرار دهیم.
نزدیک شدن به زبان زنده امروز و ورود کلمات آشنای مردم به شعر:
این ویگی از طرق گوناگون در شعرها متبلور شده است. کلمات مورد استفاده، لحن، نحو جملات،  قافیه، و ردیف ها و... .
-
تو کز لطافت صدها بهار لبریزی
چرا به ما که رسیدی همیشه پائیزی
ببین سراغ مرا هیچ کس نمی گیرد
مگر که نیمه شبی، غصه ای، غمی، چیزی
مهرداد نصرتی
-
قبول کن که کمی سخت است سر قرار خودم باشم
تو فصل سرد خودت باشی و من بهار خودم باشم
بگو هنوز همان ساعت، کنار پنجره می مانی
بگو که بعد تو لازم نیست در انتظار خودم باشم
آرش فرزام صفت

لطفا ادامه مطلب را بخوانید

  • روح اله نظرنژاد
  • ۰
  • ۰

عاقبت خاک گل کوزه، گران خواهد شد،

عالِم پیر چنین گفت و چنان خواهد شد.

بوی تغییر ز اوضاع جهان می آید،

نانمان آجر و آجر همه نان خواهد شد.

باز هم وعده ی بهبودی فردا دادند،

چشم این قوم به فردا نگران خواهد شد.

پیش بینی من این است که تا فردا ظهر،

اختلاس دگری باز عیان خواهد شد.

مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش،

گفت:این وضع تو یک روز رمان خواهد شد.

باز هم لغو مجوز و امید از دولت،

باز هم نوبت تحریم زنان خواهد شد.

گر چه کاری نکند دولت تدبیر و امید،

لااقل مشکل ما شیک! بیان خواهد شد.

آفتابه نه، که دزدی سر بیت المال است،

سهم افراد لگن جای لوگان خواهد شد. 

این طبیعی است که با گسترش بیکاری،

سر هر کوچه بساطِ قَلَیان خواهد شد.

با فشاری که تورم به وجود آورده است،

قدرت جیب پدر قطره چکان خواهد شد.

گفته بودند که یک وعده خورید و نوشید،

سال ها لیک پس از این رمضان خواهد شد.

روزها فکر من این است و همه شب سخنم:

کی دگر این وطن پیر جوان خواهد شد؟!


" همایون حسینیان"

  • روح اله نظرنژاد