سلام
درشعر زیر سعی شده از واژهای تبری و پارسی بصورت مکمل استفاده شود بطوری که با
دانستن برگردان پارسی تعدادی از واژه ها،تمامی خوانندگان شهرهای مختلف مازندران و
سایر نقاط ایران پی به مفهوم آن ببرند و به تعدادی از کلمات زبان تبری جان تازه ای
داده شود
امید است اینگونه سرایش (تبری+پارسی)
که آنرا جمعا "تبرسی" می نامم مورد قبول و استفاده قرار گیرد
#نظرنژاد_کدخدا
@nazarnezhad_kadkhoda2
دَلیک = دَله
گفتی ازعشق و مرا کردی - دَلیک
تِه گالِ- بشکفته و من چون- تِریک
مه سِره- این دَنگ سَر - اون دَنگ سَر
مه گَلی- از داغ عشقت - جزّریک
آه بنگر - اَسلی جا بَیمه شِتال
دیم اِرِب کاندی و چش گِرنی کُوریک
بس کن اینگونه دگر – جَزرم - مده
در غم هجرتو کارم شد -زریک
آمدم تا کوی تان - مِلیجه باغ
پشت پرچین اش نمودم - بن پریک
جِززِ پی- کردی مرا از روی قهر
محو شد از- لُوچه ی -من نقش- ریک
گقتم از – اِندون- عشقت بگذرم
من- لَ لِم باز و - تویی چون - اِسپریک
بس که در - کیکَم – غبارغم نشست
خون نمی چرخد میان- اِسبه کیک
باز بر -تیکایِ - دل سنگی مزن
تو قِراقوشی - مَنِ بیچاره - زیک
مَسِّکی - چشمت ،دلم را جلد کرد
گرچه گه گاهی نماید - جِمبریک
گوش کن می خواند این – بِرمه گَلی-
روی – اِزدار- غمت چون - ترتریک
آه دیگر جان نمانده در تنم
همچو خوره خورده جانم را - اَجیک
"دارد اینجا یک نفر جان میدهد"
بر لبت آیا نشینم چون - خِلیک
غرق عشقت خواهم آخرشد سحر
کن قبول از کدخدایت - اش گلیک
#نظرنژاد_کدخدا
@nazarnezhad_kadkhoda2
برگردان چند لغت به پارسی:
دلیک= دله
گال=گُل
تریک= جوانه و شکوفه و میوه نورسته
مه سره= خانه من
دَنگ = دستگاه شالی کوبی آبی
جزریک=سوختگی شدید
جزر=زجر دادن
زریک=نالیدن
ملیجه=مورچه
بن پریک=بالا پایین پریدن
جزّز پی=دنبه کباب شده
لوچه=لب
ریک =خنده
اندون=آبگیر
لَ لم باز=سنجاقک
اسپریک=پرستوی دریایی
کیکم(کی کم)=جگرم
اسبه کیک= جگر سفید
قراقوش=عقاب سیاه
مسِّکی=خار چسبنده
جمبریک=چموش
اِز دار=درخت آزاد
تِرتِریک=پرنده ای شبیه قمری-قمری
اَجیک=کرم
خِلیک=آب دهان
اَش گِلیک=گل نسترن
@nazarnezhad_kadkhoda2