وای اگر لعل لبانت به من آسان برسد
به من دربه درو بی سروسامان برسد
شهرراخسته و حیران خودت خواهی کرد
خبربرق نگاهت به خراسان برسد
همگی درخم گیسوی تو راه افتادند
کوه کَندند که آبی به بیابان برسد
دل هرکوچه و پس کوچه بلرزد وقتی
توی این معرکه پایت به خیابان برسد
تخت جمشیدبناشد که توبگذاری
ردِّپایت سردروازهٔ شاهان برسد
هرگل روسری ات شهربه آشوب کشد
اگرآوازه عطرش به رضاخان برسد
«مهدی مهرانی فرد»