قارن

شعر و ادبیات فارسی و تبری(مازندران)

قارن

شعر و ادبیات فارسی و تبری(مازندران)

آخرین مطالب

۵ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

دَلیک(دله)

سلام

درشعر زیر سعی شده از واژهای تبری و پارسی بصورت مکمل استفاده شود بطوری که با دانستن برگردان پارسی تعدادی از واژه ها،تمامی خوانندگان شهرهای مختلف مازندران و سایر نقاط ایران پی به مفهوم آن ببرند و به تعدادی از کلمات زبان تبری جان تازه ای داده شود

 امید است اینگونه سرایش (تبری+پارسی) که آنرا جمعا "تبرسی" می نامم مورد قبول و استفاده قرار گیرد

#نظرنژاد_کدخدا

    @nazarnezhad_kadkhoda2 

دَلیک = دَله

گفتی ازعشق و مرا کردی - دَلیک

تِه گالِ- بشکفته و من چون- تِریک

مه سِره- این دَنگ سَر - اون دَنگ سَر

مه گَلی- از داغ عشقت - جزّریک

آه بنگر - اَسلی جا بَیمه شِتال

دیم اِرِب کاندی و چش گِرنی کُوریک

بس کن اینگونه دگر – جَزرم - مده

در غم هجرتو کارم شد -زریک

آمدم تا کوی تان - مِلیجه باغ

پشت پرچین اش نمودم - بن پریک

جِززِ پی- کردی مرا از روی قهر

محو شد از- لُوچه ی -من نقش- ریک

گقتم از – اِندون- عشقت بگذرم

من- لَ لِم باز و - تویی چون - اِسپریک

بس که در - کیکَم – غبارغم نشست

خون نمی چرخد میان- اِسبه کیک

باز بر -تیکایِ - دل سنگی مزن

تو قِراقوشی - مَنِ بیچاره - زیک

مَسِّکی - چشمت ،دلم را جلد کرد

گرچه گه گاهی نماید - جِمبریک

گوش کن می خواند این – بِرمه گَلی-

روی – اِزدار- غمت چون - ترتریک

آه دیگر جان نمانده در تنم

همچو خوره خورده جانم را - اَجیک

"دارد اینجا یک نفر جان میدهد"

بر لبت آیا نشینم چون - خِلیک

غرق عشقت خواهم آخرشد سحر

کن قبول از کدخدایت - اش گلیک

#نظرنژاد_کدخدا

    @nazarnezhad_kadkhoda2 

برگردان چند لغت به پارسی:

دلیک= دله

گال=گُل

تریک= جوانه و شکوفه و میوه نورسته

مه سره= خانه من

دَنگ = دستگاه شالی کوبی آبی

جزریک=سوختگی شدید

جزر=زجر دادن

زریک=نالیدن

ملیجه=مورچه

بن پریک=بالا پایین پریدن

جزّز پی=دنبه کباب شده

لوچه=لب

ریک =خنده

اندون=آبگیر

لَ لم باز=سنجاقک

اسپریک=پرستوی دریایی

کیکم(کی کم)=جگرم

اسبه کیک= جگر سفید

قراقوش=عقاب سیاه

مسِّکی=خار چسبنده

جمبریک=چموش

اِز دار=درخت آزاد

تِرتِریک=پرنده ای شبیه قمری-قمری

اَجیک=کرم

خِلیک=آب دهان

اَش گِلیک=گل نسترن  

    @nazarnezhad_kadkhoda2  

  • روح اله نظرنژاد
  • ۰
  • ۰


امروز چند روز وونه مِه حال بَییتو

نا خُو دارمه نا نون خارمه و نا اُو


مِه نبض ته بَیر انگار دارمه تو

تِه دست جه من نا روز دارمه نا شُو


#محمد_علی_هزارجریبی

برگردان به پارسی:

چند روز است که حالم گرفته است

نه خواب دارم نه غذامی خورم 


نبضم را بگیر انگار تب دارم 

از دست کارهایت روزگارم سیاه است


  • روح اله نظرنژاد
  • ۰
  • ۰

بهار ترانه


مِره تِه کاراجِه تُو بَییته تُو (تب) 

مِره ویندی تِه اَخما باز دَکِتو

 

خاشِ دیمه دَپوش ترسمبه یک شو

ته ره نامرمی خُو بَوینه خو 

 

#محمد_علی_هزارجریبی_از کتاب بهار ترانه-صفحه 103

برگردان به پارسی:

از کارهایت ،تب کرده ام

مرا که می بینی اخم می کنی

رویت را بپوشان میترسم شبی

نامحرمی ترا در خواب ببیند

برگردان: محمد علی هزارجریبی- کردکوی

  • روح اله نظرنژاد
  • ۰
  • ۰

پِشو (به هم زدن)

پِشو بَزوئه وا شالی کوُفا ره

چِمر هِدا وِراز پِلورِ را ره 


تفنگ چی برنو ر بی یِشته شِه دوش

لَلِه چی سَر بی یشته لَم کلا ره


#کدخدا_نظرنژاد_ساری 

@nazarnezhad_kadkhoda2

برگردان به پارسی:

باد کپه های شالی را به هم زد

صدای فریاد گراز وحشی در مسیر راه روستای پلور پیچید 


تفنگ چی آماده شد و برنو را روی شانه گذاشت 

آواز خوان آماده شد و کلاه نمدی بر سر گذاشت

#کدخدا_ساری

  • روح اله نظرنژاد
  • ۰
  • ۰

گهت کچه


مِلیجه باغِ دُور ، انگور مَل رَجه

غُوره ر گِرنه اوُ ،مَنجه ی وَچه


تی شی مار ،اون گدر که تی جا لَجه

بَزن وِِِنِه پِتَک ر گَهتِ کَچه

#نظرنژاد_کدخدا

برگردان به پارسی:

اطراف محله مورچه باغ شاخه های درخت انگور ردیف است

فرزند منیژه غوره ها را آب میگیرد


مادر شوهرت آن زمانی که با تو لج میکند

با قاشق بزرگ بزن پشت کله اش

@nazarnezhad_kadkhoda2


  • روح اله نظرنژاد