قارن

شعر و ادبیات فارسی و تبری(مازندران)

قارن

شعر و ادبیات فارسی و تبری(مازندران)

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

می خرم نازت، ولی اهل تجارت نیستم
خسته ام از زندگی وقتی کنارت نیستم

برگ زردی از درخت افتاده ام، پاییز را
می کشم بر دوش و یک گل در بهارت نیستم

یادم آمد گفته بودی دوستت دارم ولی
پس چه شد؟ رفتی و گفتی بیقرارت نیستم

اینهمه آدم که از نزدیک تو رد میشوند!
من چرا یک ذره هم در روزگارت نیستم؟

آمدم، وقتی که میبینم نمی خواهی مرا
میروم دیگر بدان در انتظارت نیستم

وحید سرآبادانی ( امید )

  • ۹۴/۰۷/۰۵
  • روح اله نظرنژاد

سرآبادانی

وحید

نظرات (۱)

بسیار عالی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی