قارن

شعر و ادبیات فارسی و تبری(مازندران)

قارن

شعر و ادبیات فارسی و تبری(مازندران)

آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پویا جمشیدی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

پویا جمشیدی

 لای موهایت همیشه یک گل سر داشتی


لاغر و ساده ولی چشمان محشر داشتی


مثل اسکندر به قلبم می زدی با هر نفس


قتل عامم کردی و چشم ستمگر داشتی


شهر، شهرم را به آتش می کشیدی دم به دم


بی پناهی بودم و در من،تو لشکر داشتی


مطلع شعرم شدی با هر غزل میخواندمت


مطمئن بودم که با من حال بهتر داشتی


روزگار اما برایم خواب دیگر دیده بود


با رژ قرمز، کنارش شالی از پر داشتی


 خوش خیالی هایم از این با تو بودن بس نبود


من میان این همه مهره، تو بد برداشتی


 بی قراری های من رسواترم میکرد و تو


شاعر گم کرده راهی دست آخر داشتی


 های هایم میگذشت از کوچه های بی کسی


لا اله "غیر تو"، ایکاش باور داشتی ...


سالهایم هی گذشت و داغ تو جان می گرفت


فکر اینکه این همه مدت چه در سر داشتی؟


تا که روزی کودکی دیدم کنارم!! . . . لعنتی!


غرقِ چشمانش شدم، حالا... تو دختر داشتی


دیدمت اما نگاهت سرد آمد سمت من


ساده تنها رد شدی با دیده ی تر داشتی ،


می چکاندی قطره قطره روزهای رفته را


روی مرد خسته ای که در برابر داشتی


با نگاهی وقت رفتن تلخ فهماندی به من


عاشقم بودی ، اگرچه یار دیگر . . . داشتی 


 پویاجمشیدی  

  • روح اله نظرنژاد